ROOBAH

۲۵
شهریور ۹۳

ردی به گل فروشی رفت تا دسته گلی برای مادرس که در یک شهر دیگر بود سفارش دهد تا با پست برایش بفرستند. وقتی از گلفروشی خارج شد دخترکی را دید که دارد هق هق گریه میکند از دخترک پرسید چرا گریه میکنی؟

دخترک جواب داد: میخواهم یک شاخه گل برای مادرم بخرم اما فقط 75 سنت دارم. 

مرد غمگین شد و برای دخترک یک شاخه گل خرید و سپس از او پرسید: مادرت کجاست؟ 

دخترک دست مرد را گرفت و به قبرستان اشاره کرد. مرد ناگهان گریه اش گرفت و برگشت به گل فروشی تا سفارش پست را لغو کرد و سپس خودش 4 ساعت رانندگی کرد تا خودش شاخه گل را به مادرش تقدیم کند...

خواستم تلنگر بزنم ولی هرچی فکر کردم نتونستن چیزی بگم ...




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۶/۲۵
ARROW IRAN

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">